جدول جو
جدول جو

معنی تیره اصل - جستجوی لغت در جدول جو

تیره اصل
(رِ / رَ اَ)
تخمۀ ناپاک و پست:
نه روشن دلی زاید از تیره اصلی
نه نیلوفری روید از شوره قاعی.
خاقانی.
رجوع به تیره و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تیره دل
تصویر تیره دل
سیه دل، گمراه، بدخواه
فرهنگ فارسی عمید
(رَ / رِ یِ مِ)
کنایه ازماه است... (آنندراج). ماه و قمر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ)
خال سیاه:
به کنج لبش بر یکی تیره خال
که بردی دل زاهدان را ز حال.
(یوسف و زلیخای منسوب به فردوسی).
رجوع به تیره شود
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ)
بدحال. (آنندراج). مکدر. ملول. غمگین و پریشان سیه بخت:
چون زلف یار کرد مرا چرخ خیره سر
چون خال دوست کرد مرا دهر تیره حال.
مجد همگر (از آنندراج).
رجوع به تیره و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ بَ صَ)
کور. نابینا. تیره بین. تیره چشم:
در فراق تو از آن سوخته تر باد پدر
بی چراغ رخ تو تیره بصر باد پدر.
خاقانی.
رجوع به تیره بین وتیره و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ اَ)
ابر تیره. ابر سیاه. ابر تار و مظلم:
تو گفتی برآمد یکی تیره ابر
هوا شد بکردار کام هژبر.
فردوسی.
همانگه برآمد یکی تیره ابر
کند روی گیتی چو چرم هژبر.
اسدی.
رجوع به تیره و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ گِ)
آب و شراب دردآمیز را گویند. (برهان) (آنندراج). کنایه از آب و شراب دردآمیز بود. (انجمن آرا). آب و یا شراب کدر و دردآلود و هر مایع کدر دردآلودی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ/ رِ دِ)
بدرای و ناراست و نادرست. (ناظم الاطباء). تیره رای. تیره باطن. بداندیشه:
از ایوان از آن پس خروش آمدی
کز آواز دلها بجوش آمدی
که ای زیردستان شاه جهان
مباشید تیره دل و بدنهان.
فردوسی.
ز تیر آسمان شد چو پرّ عقاب
نگه کرد تیره دل افراسیاب.
فردوسی.
... برآن تیره دل، بارش تیر کرد.
نظامی.
از آن تیره دل، مرد صافی درون
قفا خورد و سر برنکرد از سکون.
سعدی (بوستان).
به چشم کم مبین ای تیره دل ما تیره روزان را
که صد آیینه از یک مشت خاکستر شود پیدا.
صائب (از آنندراج).
، غمگین. مکدر. ملول:
زواره بیامد به نزدیک اوی
ورا دید تیره دل و زردروی.
فردوسی.
، آب و شراب دردآمیز، زمین. (فرهنگ رشیدی) ، سیاه درون. که داخل آن سیاه باشد:
هست اندر دوات تیره دلش
روشنائی ملک را اسباب.
سوزنی.
رجوع به تیره و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تیره حال
تصویر تیره حال
تیره روز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیره بصر
تصویر تیره بصر
کور، نابینا، تیره چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیره گل
تصویر تیره گل
دردآمیز دردآمیخته (آب شراب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیره دل
تصویر تیره دل
سیاه دل گمراه بد خواه مردم
فرهنگ لغت هوشیار
بدخواه، قسی القلب
متضاد: نیک دل، خیرخواه، مهربان، بدرای، بدسگال، تیره ضمیر، کوردل، گمراه، منحرف، نادرست
فرهنگ واژه مترادف متضاد